یارم آرزوست

دیریست دل شکسته ام و یارم آرزوست
هم صحبتی وسایه دیوارم آرزوست

طبع خمار شاعر و سیمای مولوی
هر دو به ضم ناله گیتارم آرزوست

بهر به خود رسیدن از این طالع سیاه
یک عمرخود نبودن وغمخوارم آرزوست

ماندم در این نمایش و بی تو کجا روم
بازا که سال رفته به تکرارم آرزوست

با این هزار کارو گناهی که کرده ام
کردم غلط بیا که دگر کارم آرزوست

از یادهای رفته،وزان لحظه نخست
آن یار رفته ،آن من بیمارم آرزوست

دیر آمدم که دیگر از او هم نشانه نیست
آخر بیا که لحظه دیدارم آرزوست

در فکر او هوای دلم می شود عوض
آن لحظه ها کجاست که هربارم آرزوست


 (گمنام حسینی -28/7/1386-مزار شریف)